کتابخانه مسروری حکم آباد بخش بزرگی از کشور را می توان در کتابها پیمود اندرولنگ
| ||
|
با اسب و رخ و فیل به جایی نرسیم
با خوانش و ترتیل به جایی نرسیم
باید که عمل کنیم و باید بدویم
ما روی تردمیل به جایی نرسیم
**********
از روز نخست هرکه بی زن بوده است
از درد و غم و رنج جهان آسوده است
کوتاهی عمر مرد را دقت کن
این ارزش مالیات بر افزوده است
**********
تا لال شدیم داغ را فهمیدیم
انگور شدیم و باغ را فهمیدیم
وقتی به سر سفره ما نفت آمد
لب تشنگی چراغ را فهمیدیم
**********
من قصد ازدواج ندارم شما چطور؟
جان، زندگی، حراج ندارم شما چطور؟
وقتی امیر غسل صداقت به خون کند
گرمابه احتیاج ندارم شما چطور؟
شاهی میان حجله و حجله میان خون
شوقی به تخت و تاج ندارم شما چطور؟
ما در مسیر تیر پیامیم شاعران
کاری به آن دو کاج ندارم شما چطور؟
اما وفور نعمت و کام است توی شهر
من قصد ازدواج نه، دارم شما چطور؟ برچسبها: |
|